loading...
اس ام اس | lolsmslol | علی اثری | مصطفی اثری |
علی اثری بازدید : 8 سه شنبه 24 دی 1392 نظرات (0)

فک و فامیله داریم

تمام مکالمات من و بابام در طی سال:
«بیا ببین این گوشی من چشه
بزن اخبار گوش کنیم
بزن 3
چراغا رو خاموش کن
خونه سرد شد کولرو خاموش کن
چشات درنیومد پای لپ تاپ؟»
اگر چیزی از قلم افتاده شما ادامه بدین!

————————

داداش ٍ 5ســالم با بستــه پفــکش اومــده تو اتــاقم میــگه : امیـــر ؟! بیــا این بــرا تو !
مــن : مــرسی ! چی شده مهــربون شدی ؟؟ (نیــگا توش کــردم دیــدم هیچــی توش نی به جــز خــورده پفــک)
داداشــم : آخــه به خــدا گفــتم اگــه داداشیــم خــوب بشــه دیــگه اذیتــش نمی کنــم خــورده پفــکارو میــدم بش بخــوره (بعــدشم اومــد مــاچم کــرد رف )!
مــن:|
یعنـــی فحشــم می داد انقــد زورم نمی اومــد!!!
داداش ٍ دارم مـــن ؟؟؟

 

————————
مخاطــــــــــــــــــب خاصــم پیام داده میـــــــــگه دوســـــم داری؟
(گفتــــــــم اول میگـــــــــم نـه بعــــد کـه گفت چــــرا؟بگـم خو آخه مـن عاشقــــتم،دوســــت ندارم،خلاصــــــــــــه از این لوس بازیـا!)
فرســــــتادم:
نــــــــه!
الان دیـــــقاً یـه هفتــــــــــه س گوشِِیــــــــــشو خامـــــــــوش کـرده!
……………………………………………………………………………………
او وخ میــــگن دختـرا اعصـاب ندارن،ناراحـتم میـــــشن!دی:0

————————

دیروز دارم ظرفای ناهارو میبرم تو آشپزخونه نمیدونم شمام مثه من عادت دارین با بشقابا برج میلاد بسازین یا ترجیح میدین چندبار برین تو آشپزخونه و برگردین خلاصه طبق معمول بابام ظرفارو میداد به منو منم هی میگفتم کمه بازم بده پدر گرامی هم غر میزد که میریزیشون…..
دیگه فول که شدم راهی آشپزخونه شدم که بابام گفت:خره (چیزیش نگیرین اصفانیا عادت دارن)اگه اینا ریخت سرتم گذاشتی روش!!!!!!
برگشتم گفتم چه جوری مثلا؟؟؟؟؟؟؟؟ 0؟O
میگه با همین بشقابا اینقد تو سرت میزنم تا بپوکه!!!!!!
من :((( تازه اشکم تو چشمام حلقه زد……….
هرکی مخالف کودک آزاریه لایک کنه..
ولی فک نکنم سر راهی باشم شباهت ظاهریم به بابام زیاده%

————————

رفیقم داشت مثل آدم آهنی راه میرفت یکی از بچه با لحنی شیوا و دلنشین فرمودند که رضا(رفیقم که خعلی دیگه آدم آهنیه) داری مثل آهن آدمی راه میری خب دیگه منم فقط داشتم زمین میکندم بخدا کم مونده بود بی هوش بشم آخه عزیزم ادبیاتو و زبان فارسی و حتی ریاضیت تو حلقم بلد نیستی واقعا بگی آدم آهنی تو دیگه خعلی….
آخه اینم رفیقه ما داریم

————————

عاغا ما یه هفته س دوتا پامونو گچ گرفتیم تا بالای زانو حالا بماند چرا خلاصه این شده بود تفریح بچه ها من پامو مینداختم رو میز معلم میومد گیر بده همه میگفتن پاهاش تو گچه خلاصه چشتون روز بد نبینه طبق معمول پامو انداختم رو میز معلم ریاضی اومد بالا سرم گفت راحتی کصاااافت نذاشت حرف بزنم یه افسری بهم زد از اون به بعد سخته ها ولی دیگه چهار زانو میشینم.
آخه این معلمه ما داریم

————————

ساعت هفت و نیم شبه خواهرم از اتاقش داره داد میزنه میگه: پستــــــــــــه !!!!!(اسمم پسته نیستا ) بزن شبکه دو!!!
میگم چرا؟
میگه: آخه ساعت هفت و نیم اخبار بیست و سی داره!!!!
آخه این خواهر ما داریممم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

————————

عموم تعریف میکرد که یه سک سک برای دختر عمه ی 5 سالم خریده توش پازل بوده اینم اومده سه ساعت التماس کرده عموم براش درست کنه و بعد از کلی زحمت و تقلا عموم قبول میکنه و شروع میکنه به درست کردن پازل دخی عمه ی ما هم نشسته و مثل گربه به کار عموم خیره میشه تا بالاخره این پازله درست میشه … بعد از لحظاتی سکوت :
دایی تو فکر کردی من خرم نمیتونم پازل درست کنم ؟
-نه دایی نمیتونی
-میتـــــــــــــــــونم میتـــــــــــــــــونم(با جیغاااااااااااا)
-باشه باشه تو میتونی (عموم خرابش میکنه میندازه جلو دخی عمه )
اونم شروع میکنه به تقلا کردن
چند ساعت بعد :
دختر عمه درحالی که پازلا رو جمع میکرده میگه : اره من خرم نمیتونم … (در افق محو میشه)
دختر عمس من دارم ؟
از بس بعضیا به عمم فحش دادن ناقص العقل شده بدبخت (╥﹏╥)

————————

پسر خاله ام کوچیکه سال دیگه می خواد بره مدرسه.
داشتیم فوتبال بازی می کردیم اونم پستش نخودی بود.
اعصابش خورد شده بود داد زد:
اه،چرا به من پاس نمی دید؟!سجاد همش تقصیر توئه مخصوصا این علی!!!!!!!
با این ضریب هوشی بالا نره بارسا رئال رو شاخشه!!!!!!!!!!!!!

————————

شدیدا سرما خوردم به مامانم میگم مامان سرشیر نمی تونم بخورم ؟

واسم خوب نیست نه ؟ میگه نه خوب نیست ولی بخور تا خراب نشده …
من :0
مامان*َ_*َ
فک و فامیله داریم؟

————————

برای بابام اس ام اس اومد گفت دستم بنده بخونش
در عرض سی ثانیه اس ام اسه رو خوندم
آقا از اون به بعد هر وقت گوشی بابام خراب می شد می گفت که اون وقت که داشتی اس ام اس رو میخوندی رفتی خرابکاری کردی!!!باطریش هم ضعیف شد زود شارژ هدر میده!
من :|
دوباره من :(
دوباره من :((((((((((((((((((((

————————

دیشب ساعت 11داداشم روکاناپه خوابیده بودمنم نشسته بودم پیشش داشتم تلویزیون می دیدم .یهوازخواب بیدارشدرفت جلواینه وایساد همین جوری داشت خودشونگاه می کردلبخندمی زد گفتم :عرفان چته؟؟گفت :سحرمن خیلی خوشتیپم همه ی دختراعاشق منن!!! گفتم :چراهزیون می گی؟؟حالت خوبه؟؟؟یهوباعصبانیت گفت:توهمیشه به من حسادت می کنی هیچ وقت موفقیت هامونمی بینی !!!یعنی موفقیتش اینه هاااااباورکنین من اصلاتاحالاندیدم ایشون موفق بشه!!! فک کنم بزرگ ترین موفقیتش همین بود به نظرشماتوخواب چی می دید؟؟؟ تحریم خونه خراب شی !!!خداازت نگذزه!!!!ببین باداداشم چی کارکردی؟؟؟؟!!!داداشه غرق درتوهمه دارم؟؟؟؟؟

ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
درباره ما
بـــه لــــــــــول اس ام اس خوش آمدین برای فرستادن اس ام اس های جدید همراه یا اسم خود به شماره تلفن زیر ارسال نمایید 09385736320
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    lolsmslol

    بـــــــــه دنیای اس ام اس خــــــــوش آمدید

    آمار سایت
  • کل مطالب : 50
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 2
  • آی پی امروز : 8
  • آی پی دیروز : 1
  • بازدید امروز : 10
  • باردید دیروز : 2
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 13
  • بازدید ماه : 10
  • بازدید سال : 189
  • بازدید کلی : 1,562
  • کدهای اختصاصی
    بـــه لــــــــــول اس ام اس خوش آمدین